نگاهى گذرا بر زندگى معظّم له

 

فرازهايى از زندگى شريف ايشان

شخصيّت مورد نظر:

آن فقيد سعيد مرجع بزرگ دينى و زعيم مدافع از حريم اهل بيت(عليهم السلام) آيت الله عظيم علاّمه محقق آقاى حاج سيّد محمّد على موحّد ابطحى (قدس الله سرّه القدوسيّ).

   او عالمى متخصّص در معارف الهى و علوم اسلامي، و مجتهدى آگاه، و مؤلفى كثير التأليف، و محقّق و متتبّعى خستگى ناپذير بود، بسيار اهل بحث و مطالعه و تصنيف، نويسنده اى توانا، و در بحثهاى علمى بى نظير و شايسته بود، پس او به حقيقت بزرگ مردى از راد مردان دين، و نابغه اى از نوابغ انديشمندان شرع مبين، و پهلوانى از پهلوانان ميادين جهاد علمى، و پيشتازى از پيشتازان طايفه حقّه اماميّه بود، از همان كسانى كه روزگار از آوردن آنان جز در فاصله هاى دور  بخل مى ورزد.

دوره هاى حيات معظّم له

 

1- وى در 27 صفر 1349 هجرى قمرى، برابر با 1309 هجرى شمسى، و مطابق 1930 ميلادى متولّد شد.

2- مرحله نخست رشد علمى ايشان در اصفهان بود و تقريباً ده سال به طول انجاميد، كه از سال 1355  هـ ق شروع، و به سال 1364 هـ ق خاتمه يافت، يعنى از ابتداى شش سالگى تا پايان شانزده سالگي.

3- مهاجرتشان به قم، و بالا بردن مدارج علمى در آنجا،  كه نزديك ده سال طول كشيد، و از سال 1364 هـ ق شروع و سال  1373 هـ ق به پايان رسيد، يعنى از ابتداى شانزده سالگى تا انتهاى بيست و پنج سالگي.

4- سكونت در نجف اشرف و ديدار با علماى بزرگ آن ديار، كه نزديك 21 سال به طول انجاميد، و شروع اين امر از سال 1373 هـ ق و انتهاى آن به سال 1394 هـ ق بود.

5- بازگشت به اصفهان و فعّاليتهاى علمى وى در آن، كه تقريباً 16 سال به طول انجاميد، و شروع آن از سال 1394 هـ ق، و انتهاى آن سال

1410 هـ ق بود، و عمر شريف معظّم له به هنگام ورود به اصفهان 46 سال و به هنگام خروج 62 سال بود.

6- اقامت گزيدن معظّم له در قم، و بر دوش كشيدن بار سنگين مرجعيّت، كه به سال 1410 هـ ق بود.

7-   ايشان (كه رضوان خدا بر او باد)  به هنگام غروب شب جمعه؛ سيزدهم ماه رجب سال 1423 هـ ق وفات يافتند، و پيكر مطهّر ايشان  در صبح روز شنبه چهاردهم ماه رجب سال 1423 با حضور بى شائبه جمعى از شخصيتهای طراز اول و علما و بزرگان  در تهران تشييع شد، سپس بعد از نيمه شب پانزدهم رجب 1423 هـ ق فرزند بزرگشان به همراه اهل بيت آن مرحوم و بعضى از نزديكان و خواص  ايشان نماز را بر معظّم له خواندند، و همو به تنهايى پيكر والد محترم را  در بيرونى  منزل آن مرحوم در قم مقدسه كه دائماٌ محل برگزارى مجالس اهل بيت (عليهم السلام)  بود دفن نمود.   

  بعضى از كلمات بزرگان و مراجع دينى در شأن معظّم له

1- ايشان از آغاز جوانى در حوزه علميّه اصفهان شگفتى اساتيد بزرگ خود را برانگيخت، تا حدّى كه، فقيه نحرير ، سيّد الفقهاء  و المجتهدين ، آيت الله حاج سيّد على نجف آبادي (قدّس سرّه) از ايشان به اين عنوان كه: (سيّد محمّد على همان فاضل هندى معاصر است) تعبير مى كند.

شايان ذكر است كه: فاضل هندى؛ لقب مرحوم شيخ بهاء الدّين محمّد بن الحسن الاصفهانى يكى از مراجع و  فقهاء بزرگ شيعه در قرنهاى يازدهم و دوازدهم است، كه به ذكاوت فراوان و نبوغ بى حدّ مشهور بود، تا آن حد كه هنوز عمر شريف او از ده سال تجاوز نكرده در حوزه هاى علميّه معروف شد كه به مقام اجتهاد و استنباط رسيده است، او از نوابغ علماء شيعه به شمار مى آيد و كتاب فقهى كشف اللّثام از اوست، و هنگامى كه سلطان هند از پادشاه ايران جهت پاسخ گويى به مسائل شرعى مربوط به منازل و خانواده خود عالمى را درخواست كرد كه هنوز به سنّ بلوغ نرسيده باشد ايشان از ناحيه علما و پادشاه ايران برگزيده شد، و ايّام جوانى را به همراه پدرش به هند مسافرت نمود و پس از مدتى كوتاهى مراجعت نمود، و در خلال اين سفر - و با اينكه او اصفهانى بود - به رغم اينكه وى از اين نسبت دهى نا خشنود بود به فاضل هندى شهرت يافت، و صاحب جواهر از او گاه به فاضل اصفهانى و گاه  به فاضل هندى تعبير مى كند.       

2- سرور و پيشواى طايفه شيعه آيت الله حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى مرجع بزرگ شيعيان در آن زمان آقاى ابطحى را به نام شيخ طوسى معاصر خطاب مى كردند و مى فرمودند:  جايگاه تو نسبت به من جايگاه شيخ طوسى نسبت به شيخ مفيد است.

3- فقيه بزرگ، و نابغه آگاه آيت الله سيّد عبد الهادى شيرازى هميشه آرزو مى كرد  لو براى يك بار شاگرد خود را ببيند و چشمش  به او بيفتد تا حدّى كه مى فرمود: اى كاش چشمانم بينا بود تا اين فقيه جوان را مى ديدم.

شايان ذكر است كه: مرحوم آقاى سيّد عبد الهادى شيرازى در اواخر عمر مبتلا به بيمارى شدند كه منجر به از دست رفتن كلّى قوّه بينايى ايشان شد، رضوان خداوند بر او باد.

 در جاى ديگر:

اداره امنيت عراق در نجف اشرف ايشان را احضار نمود و از وى درخواست آوردن معرّفى نامه از بزرگان و مراجع نجف را نمودند ايشان خدمت استاد بزرگوارش سيّد عبد الهادى شيرازى رسيده وى را از اين امر مطّلع ساخت، ايشان فرمود: ( بنويسيد:پس از بسم الله و حمد او اينكه:  جناب سيّد العلماء و المجتهدين، و نمونه فقهاء أهل عمل تا آخر) بدين خاطر يكى از حاضران اعتراض نمودند كه:  شما با اين تعابيرتان به سيّد ضرر مى رسانيد، زيرا مفهوم اين تعابير آن است كه ايشان به نهآيت مدارج علمى رسيده و از درس و تحصيل فارغ گرديده است، و ناگزير خواهد بود كه از نجف خارج شده و به ايران باز گردد، حال آنكه از او خواسته اند كه تأييديّه اى  ببرد نشان دهنده اينكه مشغول درس و تحصيل علم است نه بيش از اين،آن بزرگوار فرمود: (من چه كنم در حاليكه سيّد محمّد على به حدّ اعلاى آن رسيده، و بر قلّه آن بالا رفته است). 

4- آيت الله آقاى حاج سيّد محسن طباطبايى حكيم، كه مدّت نه چندان كمى سكّان دار امر مرجعيّت طايفه حقّه شيعه بود، و از وقايع زيباى آن دوره اين بود كه يكى از وزراى دولت عراق براى بزرگداشت مرحوم آقاى حكيم وارد مجلس درس ايشان مى شود، در اينجا مرحوم آقاى ابطحى سكوت اختيار كرده و به خاطر رعآيت ادب از اعتراض و مناقشه با استاد خود در درس صرف نظر مى كند ولى هنگامى كه سكوت ايشان طولانى شد، استاد درس را قطع نموده و مى فرمايد: (جناب آقاى ابطحى طبق عادت هر روز مناقشه و اشكال هاى خود را ادامه بده زيرا اگر تو از اين كار خود دارى كنى من نمى توانم شرح مستمسك را ادامه دهم).

 

5- نابغه عصر، نويسنده كتاب الذّريعه محقق علاّمه مرحوم آغا بزرگ تهراني؛ يكى از علماى نجف مى گفت: در اوان انتشار جلد اوّل موسوعه معجم رجال الحديث (مرحوم آيت الله) آقاى خويى خدمت صاحب ذريعه رسيدم و اين در  حالى بود كه (آن كتاب)  تازه از چاپ خارج شده بود و آوازه آن فضاى حوزه را پر كرده بود و خود من نيز از آن موسوعه در شگفت بودم پس از ايشان در مورد اين كتاب پرسيدم و اينكه چه كسى در اين زمان بين علماى علم رجال راوى احاديث بزرگتر از ديگران است؟ پس ايشان اشاره به آقاى أبطحى نموده و گفت: بى ترديد اين كس آقاى ابطحى اصفهانى است در حاليكه ايشان در آن زمان جوانى بودند كه غير از خواصّ  و بزرگان از علما كسى او را نمى شناخت.

6- مذاكرات علمى ايشان با بعض اساتيدشان كه در سنين بالايى بودند مثل فقيه بزرگ و مرجع دينى مرحوم آيت الله آقاى شيخ رحيم ارباب به آن منتهى شد كه مرحوم ارباب پاسخ گويى به پرسشهاى فقهى كه به ايشان مى رسيد را به معظّم له رجوع مى دادند.

7- ذكر نام ايشان در جلد اوّل كتاب: معجم رجال الفكر والأدب فى النّجف خلال ألف عام  [فرهنگ مردان انديشه و ادب نجف در خلال ده قرن ] تأليف:  آقاى دكتر شيخ محمّد هادى امينى

 [فرزند علاّمه امينى صاحب الغدير]:

ابطحى؛ محمّد على موسوى موحّد اصفهانى فرزند سيّد مرتضى ابن سيّد علىّ ابن مير سيّد محمّد على ابن مير سيّد محمّد تقّى (لـَلِه شاه) متولّد 1349هـ.ق-1930ميلادى.

عالمى متخصّص و مجتهدى آگاه و مؤلّفى پژوهشگر و كوشا، بسيار اهل بحث و مطالعه و تصنيف كتاب است، در اصفهان بدنيا آمد و در  خاندانى كه اهل علم و شرافت و فضيلت بودند رشد كرد (و علوم را) از فضلاى عصر خود اخذ كرد، و بر اساس پرهيزگارى و صلاح رشد نمود و در سال 1374 هـ.ق به نجف اشرف روى آورد و دروس آن را پيگيرى كرد و در درس فقه و اصول آقاي سيّد عبد الهادى شيرازي، و آقاى خويي، و آقاى حكيم، و آقاى شاهرودى حاضر شد، و بخاطر ذكاوت و فطانت و تواضع و ادب تمامش همواره مورد وثوق و احترام آقايان بود، و متصدّى امر تدريس و بحث و تأليف گرديد، و در سال 1394 هـ.ق به اصفهان مراجعت نمود، و به اقامه شؤون و امور دينى و اجتماعى مانند تدريس و تأليف و بر آوردن حوايج و امامت و موعظه و ارشاد همت گماشت و بيت معظّم له جايگاه بزرگان و فضلا، و محل رفت و آمد اقشار مختلف مردم است، و اخيراً به قم منتقل گشت.

فرزندان ايشان (عبارتند از): سيّد محسن، سيّد محمّد، سيّد مهدي، سيّد محمّد بهاء الدّين، سيّد احمد علم الهدي، و پدر معظّم له از بزرگان اهل علم و ديانت در اصفهان بود، همچنان كه همه برادران وى از زبدگان و سخن وران و فضلا هستند. تاليفات ايشان موضوعات گوناگون و عناوين متفاوتى دارد كه در شمار نمى آيد و بنا بر آنچه در فهرستى كه به ما عنآيت فرمودند آمده است؛ ايشان در (موضوع) علوم قرآنى 20 مبحث را نوشته اند، در علم حديث 15 كتاب،  در اصول فقه 10 كتاب، پيرامون دروس الفقه كتاب فقهى از شهيد اوّل و نيز در بابهاى مختلف فقهى 30 تأليف، و در مورد علوم رجال و درايه حديث 23 مجلّد، كه از ان شمار؛ تهذيب المقال در تنقيح كتاب رجال نجاشى  از ج1 تا ج3، و تاريخ آل زراره، و بررسى و تحليل پيش نويس قانون اساسي.به چاپ رسيده است.

8- در كتاب: الغدير فى التّراث الاسلامى، نوشته علامه آقاى سيّد عبد العزيز طباطبايى نشر دار المؤرخ العربى، در شماره 125 ذكر شده است كه:

كتاب الغدير: نوشته علامه بزرگوار آقاى سيّد محمّد على ابطحى اصفهانى فرزند سيّد مرتضى، ابن سيّد على موسوى كه در 27 صفر سال 1349 هـ.ق در اصفهان متولد گرديده است.

مقدّمات علوم را در شهر خود و نزد پدر خويش فرا گرفت، علوم ادبى و بلاغى را از سيّد آقا جان كه متخصص ادبيّات عرب بود دريافت كرد، و كتابهاى درسى را نزد آقاى [سيّد] طبيب زاده و [مرحوم] حاج آقا رحيم ارباب و شيخ محمود مفيد و شيخ هبة الله هرندى و فلسفه را نزد شيخ محمّد رضا كلباسى آموخت.

بعد از آن در سال 1364 هـ.ق به قم رفت و در دروس فقه و اصول زعيم شيعه آقاى حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى و آقاى سيّد محمّد داماد و آقاى سيّد محمّد حجّت كوهكمره اى حاضر شد، و فلسفه را نزد آقاى شيخ مهدى مازندرانى و آقاى سيّد محمّد حسين طباطبايى تبريزى خواند، و نيز تفسير و علم كيهان شناسى را نزد وى فرا گرفت.

و بعد از گذشت ده سال اقامت در قم براى به پايان رسانيدن دروس عاليه درسال 1374 هـ.ق به نجف كوچ كرد، و در آنجا ملازم درسهاى فقه و اصول استاد و سرورمان [مرحوم] آيت الله آقاى خويى گشت و نيز از محضر فقيه بزرگوار [مرحوم] آقاى سيّد عبد الهادى شيرازى و فقيه بزرگوار [مرحوم] آقاى سيّد محسن حكيم در درس فقه بهره مند گرديد، و مدّت بيست سال در نجف اشرف درنگ نموده درس مى خواند و تدريس مى كرد، و در زمينه هاى گوناگون معارف دست به تأليف مى زد كه نزديك به هفتاد تأليفه در علوم تفسير و كلام و حديث و فقه و اصول و رجال و علوم مربوط به احاديث داراست و از آن جمله همين كتاب ايشان در درسهايى از حديث غدير است، كه غير از سند متن حديث را  نيز از جوانب گوناگون شرح و تبيين نموده است.

مؤلف ياد شده به رغم اينكه شيعيان چه عالم و عامى را به زور از عراق اخراج مى كردند در نجف باقى ماند، و على رغم فشارها و باز داشتها و پيگيرى هاى مستمرّ از سوى حكومت عفلقى و دست نشانده عراق براى شيعه و تشيّع باز در نجف اشرف باقى ماند تا اينكه بخاطر بيمارى كه دوام پيدا كرده و او را زمين گير نموده بود در سال 1394 هـ.ق به كشور خود مراجعت نمود، و در اصفهان رحل اقامت گشود سپس از آنجا به قم رفت و به تدريس فقه و اصول و تفسير و غير آن مشغول گرديد، و با بيمارى ها و دردها مى سازد، خداوند ايشان را شفا دهاد و عمرش را طولانى و توفيقاتش را افزون كناد.

9- ذكر نام ايشان در كتاب: المسلسلات فى الاجازات، كه محتوى اجازاتى است كه علماى اسلام براى علامه آيت الله آقاى سيّد ابو المعالى شهاب الدّين حسينى مرعشى نجفى (قدّس سرّه الشّريف)  صادر فرموده اند، و مجموعه دوّم آن در معرفى بزرگانى است كه به معظّم له  اجازه داده اند و فرزند وى آقاى سيّد محمود مرعشى آن را جمع آورى نموده است (در آن آمده است كه):

سيّد محمّد على موحّد ابطحى (1349)

جناب علامه بزرگوار آيت الله آقاى سيّد محمّد على موحّد ابطحى اصفهانى فرزند مرتضى بن على بن محمّد على بن محمّد حسين بن محمّد تقى معروف به:لَـلِه، - كه نسب ايشان به حضرت موسى بن جعفر (عليهما السلام)  ختم مى شود-.

زادگاه و شكل گيري مدارج علمى: ايشان در 28 صفر سال 1349 در شهر اصفهان به دنيا آمده و تحت نظر پدر بزرگوارش مرحوم علامه سيّد مرتضى موحّد ابطحى –كه قبلا ذكر احوال ايشان گذشت - رشد نمود و دروس حوزوى را در سال 1357 و در هشتمين سال زندگيش آغاز نمود، دروس مقدماتى حوزه را در اصفهان شروع كرد و تا كتاب شرح لمعه را نزد پدر خواند، و نيز مقدارى از دروس مرحله سطح و دو كتاب شرح الاسباب و شرح نفيسى در طب را نير نزد ايشان خواند، و مقدارى از شرح لمعه و شرايع و مكاسب را نزد حاج ميرزا محمد طبيب زاده درس گرفت، و نيز مقدارى از مطوّل و شرح لمعه را نزد سيّد محمّد باقر ابطحى سدهى، و شرح منظومه را نزد حاج ميرزا رضا كرباسى و مقدارى از مكاسب و كفايه را نزد شيخ محمّد مفيد، و مقدارى از مكاسب و فرائد الاصول و جواهر را نزد ميرزا رحيم ارباب، و مقدارى از قانون ابن سينا و علل رازى را نزد حاج ميرزا على آقا شيرازى، و علم نجوم را نزد شيخ محمّد باقر قزوينى خواند.

در سال 1364 به شهر قم منتقل شد، و در سطوح عالى فقه و اصول نزد آقاى سيّد محمّد حجّت كوهكمره اى و حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى قمى و آقاى سيّد محمّد داماد و آقاى سيّد محمّد رضا گلپايگانى و آقاى سيّد احمد خوانسارى و آقاى شيخ عبد النّبى عراقى (اراكى) شاگردى نمود، و بخش امور عامّه از كتاب اسفار را نزد آقاى شيخ مهدى مازندرانى خواند، و اسفار و شفا و دو علم نجوم و تفسير قرآن را نزد [علامه] آقاى سيّد محمّد حسين طباطبايى خواند، و كتاب الاشارات را نزد حاج آقا مهدى حائری يزدى درس گرفت.

در اواخر ربيع الاوّل سال 1373 به نجف اشرف مهاجرت نمود و در دروس خارج فقه و اصول  آقايان سيّد محسن طباطبايى حكيم و سيّد عبد الهادى شيرازى و سيّد محمود شاهرودى و سيّد جمال الدّين گلپايگانى و سيّد ابو القاسم خويى حاضر شد.

گوشه اى از ويژگيهاى ايشان: او با جدّيت در امر تحصيل و افاده و استفاده و تصنيف و تاليف اوقات خود را سپرى نمود و خداوند به وى حافظه اى قوى  عنايت فرموده كه بسيارى از مسائل پيچيده علمى در آن سپرده شده است و او در ضبط و نگهدارى علم و انتشار آن همّتى بلند دارد تا جايى كه بعضى از نزديكان وى نقل مى كند: او نوشتن را در هيچ صورتى حتى زمانى كه بر تخت بيمارستان افتاده است، رها نمى كند، ايشان هنگامى كه در اصفهان و قم و نجف مشغول تحصيل بودند به عدّه اى از طلبه هاى مبتدى نيز درس مى دادند، و نيز از زمان مراجعت به اصفهان و در مدّت اقامتشان در قم از سال 1411 در امر تدريس فقه و اصول در سطح عالى و تفسير قرآن ممارست داشته اند، وى در مورد بناى شمارى از مساجد و پايه ريزى مؤسسات عامّ المنفعه تلاش كرد. آن بزرگوار از مادّيات عفيفانه مىگذرد و از خرجهاى بيهوده دورى مىكند، و در وجوهات شرعيّه و اموالى كه براى فقرا و نيازمندان به او مىرسد تصرّف نمىكند بلكه تا جايى كه ممكن است بوسيله خمس و حقوق ديگر شرعى كه به او مىرسد به ايشان كمك مىكند.

مشايخ اجازه ايشان: وى داراى اجازه اجتهاد [صاحب نظر بودن در استنباط احكام شرعى] از همه اساتيدى كه نزد آنها شاگردى كرده مى باشد، و امّا اجازاتى كه در نقل حديث دارند از  آقايان: 1- سيّد احمد خوانسارى 2- سيّد عبد الهادى شيرازى 3- شيخ آغا بزرگ تهرانى 4- مرحوم پدرم [آيت الله مرعشى].

كسانى كه اجازه نقل روايت از معظّم له  دارند: 1- مرحوم پدرم [آيت الله مرعشى] كه اجازه ايشان داراى ديباچه اى است كه در جمادى الثانى سال 1404 هـ.ق مرقوم داشته اند.

تأليفات ايشان: وى مجلّدات پرشمارى از تقرير دروس بعض اساتيد خود از دوران طلبگى در قم و نجف به رشته تحرير در آورده اند و امّا غير از آنها، تأليفات ايشان عبارت است از: الأحاديث المحرّفة و الموضوعة، أحكام الايات، احياء الموات، اخبار الرّوات (ده جلد)، الاخلاق، ادب القرآن و بدائعه ، اسس الحديث و قواعده، الاسلام و الرّقيّة، الاسلام و المراة، الاسلام والوالدين والولد، اصحاب الاجماع و مشايخهم، اصول التّفسير، اصول الفقه (در چهار بخش)، الاقتصاد فى الاسلام، الامر بالمعروف والنّهي عن المنكر، الانتقاد على مقالات الاصول، انزال القرآن وتنزيله، الاوزان و الهيئات و الحروف فى القرآن، البرزخ والمعاد، تاريخ ال زرارة (به طبع رسيده)، تاويل الآيات (نا تمام است)، تفسير القرآن الكريم (نا تمام است)، تفسير القرآن والمفسّرون، التّقليد (به صورت رساله)، تقليد  الميّت، التّقيّة (به صورت رساله)، التّكملة والتّبيين لفهرست ابن النّديم فى علوم القرآن، تنزيه القرآن من التّحريف، التّوحيد، الجامع الصّحيح لاخبار الشّيعة فى احكام الشّريعة، جمال الاسبوع (پيرامون مناسبتهاى ايّام هفته و آداب آن)، جمع القرآن و جمّاعه، الجهاد فى الاسلام، حاشية الدّروس الشّرعيّة للشّهيد، حاشية الشّفاء لابن سيناء، حاشية العروة الوثقى (استدلالى است)، حاشية فرائد الاصول للانصاري، حاشية كفاية الاصول (غير شرح ان است)، حاشية مصباح الفقيه، حاشية المعالم الاصول، حاشية المقنعة للمفيد، حاشية المكاسب للشّيخ الانصاري، حرمة الغناء و الموسقي، حقيقة الدّعاء و شروط اجابته، الحكومة فى الاسلام، حياة الرّسول (صلى الله عليه واله)، خصائص الرّسول فى القرآن، الدّعاء فى القرآن، الذّباحة، الرّجعة فى القرآن، الرضاع (به صورت رساله)، الزّيارات والاداب، السّفينة النّاجية، شرح الصّحيفة السّجاديّة، سنن الرّسول وسيرته، شرح التّهذيب، شرح دعاء ابى حمزة الثمالي، شرح دعاء الافتتاح، شرح دعاء السّحر، شرح دعاء كميل، شرح دعاء النّدبة، شرح رجال الكشّى (در پنج جلد)، شرح رجال النّجاشى (حدود ده جلد كه چهار جلد آن به چاپ رسيده است)، شرح رسالة ابى غالب الزّرارى (به طبع رسيده)، شرح زيارة الامام الثامن، شرح الزّيارة الجامعة الكبيرة، شرح زيارة عاشوراء، شرح العروة الوثقى (غير از حاشيه ايشان بر آن است)، شرح الفهرست للطّوسي، شرح الكافي، شرح الوافى للفيض الكاشاني، شرح وسائل الشّيعة، شرح هداية النّاسكين، الشّفاعة (كه نخستين  تأليف ايشان است)، الشّيعة وقراءاتهم، الصّحابة المنكرون على ابى بكر خلافته، صلاة الجمعة (به صورت سه رساله)، الصّلاة المعادة، صلة الرّحم، الطّبقات الكبرى فى اصحاب النّبى و الائمّة (صلى الله عليه واله) (در ده جلد)، طهارة عرق الجنب من الحرام، فروع العلم الاجمالي، قاعدة الحرام لا يحلّل الحرام، قاعدة لا تعاد، قاعدة لا ضرر، القانون فى الاسلام، القرآن و التّمثيل والتّقصيص، القرآن والخلافة والنّبوّة والامامة (در سه جزء)، القرآن و خلق الانسان، القرآن و خلق الجانّ و ابليس، القرآن و خلق الملائكة، القرآن و العترة الطّاهرة، القرآن و القراءات و القرّاء، القضاء (شرحى بر آن از كتاب  دروس شهيد)، القضاء فى الاسلام، القواعد الرّجاليّة، القواعد الفقهيّة، اللّقطة (شرحى بر آن از كتاب وسيلة النجاة)، المالكيّة فى الاسلام، المسانيد الاربعة عشر، مشايخ ابن ابى عمير، مشروعيّة عبادات الصّبيّ، مصادر ترجمة رواة الشّيعة، مصباح المتهجّدين و انيس المتعبّدين، معجم علوم القرآن (تمام نيست)، المعراج (دو جلد)، معرفة الحديث ودرايته، المكاسب المحرّمة، الممدوحون والمذمومون من الصّحابة، من روى عن الثقات، مناسك الحجّ، مناسك مكة والمدينة و آدابهما، منجزات المريض، النّبوّة الخاصّة، النّبوّة العامّة، نجوم العرفان فى علوم القرآن، نخبة الاثر فى رجال كتاب المعتبر، نقد فلسفة جورج بوليستر، النّقض على زاعمى قصور الشّيعة فى علوم القرآن، النّيابة (به صورت رساله است)، الوحدة الرّابطة بين آيات القرآن الكريم، وقائع الشّهور و آدابها، هداية العقول الى شرح كفاية الاول (در پنج جلد)، اليوم و اللّيلة فى الادعيّة.